جعفر صادق (ع)، امام
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 6 آبان 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/223342/جعفر-صادق (ع)،-امام
چهارشنبه 6 فروردین 1404
چاپ شده
18
جَعْفَرِ صادِقْ (ع)، اِمام، ابوعبدالله جعفر بن محمد بن علی بن حسين بن علی بن ابی طالب (83-148ق / 702- 765م)، امام ششم از ائمۀ مذهب شيعۀ اثناعشری و بنيانگذار مذهب فقهی جعفری.
امام جعفر صادق (ع) افزون بر جايگاه محوری که در ميان شيعه از آن برخوردار بود، در حوزۀ معارف اهل سنت و جماعت نيز به عنوان چهرهای شاخص در سدۀ 2 ق شناخته میشود. وی در حوزههای مختلف معارف دينی، مشتمل بر عقايد، اخلاق و فقه دارای آموزهای سامان يافته، و گسترده بود و از همين جهت، بخش عمدهای از مواضع شيعيان در مواجهه با مذاهب و وجوه تمايز آنان نسبت به فرق گوناگون، بر بنياد آموزههای آن حضرت شکل گرفته است.کنيۀ مشهور حضرت، يعنی ابوعبدالله به نام فرزند دومش عبدالله افطح راجع بود، اما گاه در منابع به کنيههای ديگر هم اشاره شده است: ابواسماعيل که ناظر به فرزند ارشد آن حضرت بوده، در منابع دومين کنيۀ مشهور است (خصيبی، 247؛ سبط ابن جوزی، 341؛ ابن طلحه، 284)، ابوموسى که ناظر به امام موسى کاظم (ع) بوده، تنها در برخی از منابع حاشيهای اماميه ياد شده است (مثلاً خصيبی، همانجا) و ابواسحاق در اطلاق برخی از اصحاب آن حضرت چون ابراهيم بن عبدالحميد به کار رفته است (کشی، 2 / 744؛ اردبيلی، 2 / 461، 462).در خصوص القاب حضرت، میدانيم که مشهورترين لقب وی، «صادق» به معنای «راستگو» بوده است، اما از آنجا که همۀ ائمه (ع) راستگو بودهاند، به طبع، دادن اين لقب به حضرت بايد دارای وجهی خاص باشد ( «القاب ... »، 59، 60). مشهورترين وجه در اين باره در حديثی بيان شده که از زبان پيامبر (ص) آمدن امام صادق(ع) و دعوی امامت از سوی جعفر کذاب پيشگويی شده است؛ بر اساس اين حديث، پيامبر (ص) از مخاطبانش میخواهد تا جعفر پسر امام باقر (ع) را «جعفر صادق» بنامند، زيرا در نسل پنجمِ همو فردی به نام جعفر ظاهر میشود که ادعايی دروغين دارد و به او «جعفر کذاب» میگويند. در ثابتترين اسانيد اين حديث، سند آن به نقل ابوحمزۀ ثمالی از ابوخالد کابلی از امام سجاد(ع) از پدرانش از پيامبر (ص) است (فضل بن شاذان، 210؛ ابن بابويه، کمال ... ، 319؛ راوندی، 364؛ نيز «القاب»، 60-61)؛ در حالی که در برخی اسانيد روايت ابوحمزۀ ثمالی از ميثم تمار از جابر بن عبدالله از پيامبر (ص) (خصيبی، 248؛ دلائل ... ، 248)، و در برخی روايت مستقيم ابوحمزۀ ثمالی از امام سجاد (ع) از پيامبر (ص) (ابن بابويه، علل ... ، 1 / 234) نقش بسته است (نيز ابن شهرآشوب، مناقب ... ، 3 / 393، به نقل از الانوار ابن همام اسکافی). دربارۀ اين خبر، اين احتمال وجود دارد که خبری برآمده از گفتمان اماميه در آغاز غيبت صغرى (260ق / 874 م) و فضای مجادله ميان پيروان جعفر کذاب و قائلين به امامت امام غائب (ع) بوده باشد. ديگر روايات دربارۀ لقب صادق خبری است به نقل از امام سجاد (ع) مبنی بر اينکه نام حضرت نزد اهل آسمان «صادق» است («القاب»، 60)، و خبری متضمن اينکه میان حضرت و يکی از زعمای بنی عباس خصومتی برخاست و آنان از تربت پيامبر (ص) داوری خواستند و از قبر ندا برخاست که در مدعای خود «جعفر صادق است» (همان، 59).دربارۀ هر يک از روايات ياد شده، اگر احتمال صدور آنها از معصومين (ع) گزيده شود، بايد عنايت داشت که مضمون آنها، از آموزههای مختص به خواص اصحاب ائمه (ع) بوده است و برای لقب «صادق» که به طور گسترده از سوی شيعه و عامه برای حضرت به کار میرفت، بايد وجهی ديگر را نيز جست وجو کرد که نزد همگان قابل درک بوده باشد. ابوالفرج اصفهانی وجه لقب گرفتن حضرت به صادق را از آن رو دانسته است که پيشگويی حضرت دربارۀ کشته شدن نفس زکيه تحقق يافت؛ از همين رو، ابوجعفر منصور وقتی به خلافت رسيد، حضرت را صادق ناميد، خود به هنگام نام بردن از حضرت از آن استفاده میکرد و اين لقب برای او شهرت گرفت (مقاتل ... ، 173؛ ابن شهرآشوب، همان، 3 / 392، 393).در برخی منابع متأخر اهل سنت، وجه لقب «صدق وی در سخن» دانسته شده است (مثلاً نک : ابن خلکان، 1 / 327؛ دميری، 2 / 142) و همين وجه در سخن علی بن غراب از اصحاب حضرت صورت آشکارتری يافته است؛ وی به هنگام نقل از حضرت به کرات از اين تعبير استفاده میکرد: «حدثنی الصادق عن الله جعفر ... » (ابن بابويه، همانجا) که خود نشان میدهد وجه اشتهار حضرت به صادق ــ دست کم آن اندازه که برای عموم قابل فهم بوده ــ صدق او در نقل از خداوند است.آنگونه که در روايات اماميه بازتاب يافته است، شماری از شاگردان حضرت، از جمله مالک بن انس، فقيه مدينه به هنگام نام بردن از وی اين لقب را به کار بردهاند (ابن بابويه، همان، 1 / 235؛ نيز برقی، 155؛ صفار، 338، 428؛ احمد بن محمد، 144، 145، جم ؛ حميری، 22؛ حسين بن سعيد، 20، 21، جم ؛ کلينی، 1 / 401، 474). در منابع اهل سنت نيز نمونههای ثبت شده از کاربرد اين لقب به اوايل سدۀ 3ق / 9م بازمیگردد. در اين سالها، احمد بن حنبل (د 241ق / 855 م) و جاحظ (د 255ق / 869 م) به اين لقب برای حضرت اشاره کردهاند (مثلاً احمد بن حنبل، مسند، 5 / 122، فضائل ... ، 1 / 418؛ جاحظ، «فضل ... »، 422) و اندکی بعد کسانی چون احمد بن محمد برقی (د 274ق؛ ص 155، 290، جم )، ابوعبدالله فاکهی (د 275ق؛ 5 / 119)، ابن قتيبۀ دينوری (د 276ق؛ المعارف ... ، 175) و ابن فقيه همدانی (سدۀ 3ق؛ ص 462، 543) اين لقب را برای وی به کار بردهاند. بر اين پايه، شهرت کاربرد لقب صادق دامنهای بيش از اماميه دارد و مربوط به دورۀ حضور ائمه (ع) است و از همين رو، حتى ترديد در صحت صدور حديث مربوط به تقابل جعفر صادق و جعفر کذاب، نمیتواند رواج اين لقب در دورهای پيش از آغاز غيبت صغرى را تضعيف کند.در مجموع به نظر میرسد از مؤلفههای ياد شده در روايتها، دو مؤلفه از نظر تاريخی قابل تکيه باشد: نخست ارتباط اين لقب با رجال عباسی، و ديگر تقابل آن با لقب «کذاب». دربارۀ مؤلفۀ اخير بايد توجه داشت که از منازعات عصر امام علی (ع)، لقب کذاب به عنوان فردی که با ادعای باطل، جمعی را به گرد خود آورده، و آنان را به خروج واداشته، به کار میرفته است. اطلاق اين لقب بر معاويه از سوی امام علی (ع) (ابراهیم ثقفی، 1 / 248؛ ابن ابی الحديد، 6 / 71)، عبدالله بن زبير از سوی عبدالملک بن مروان (بلاذری، 7 / 379)، مختار ثقفی از سوی بسياری رجال عصرش (مثلاً ابن سعد، 5 / 124، 6 / 154؛ بلاذری، 6 / 425، 451؛ دينوری، 304؛ ابوعلی مسکويه، تجارب ... ، 2 / 178) و علی بن عبدالله بن عباس از سوی وليد بن عبدالملک ( اخبار ... ، 139) از نمونههای آن است. در زمان حيات امام صادق(ع)، عبدالله بن حسن و دو فرزند او محمد و ابراهيم از سوی حاکمان عباسی «کذاب» خوانده شدهاند (ابوالفرج، همان، 178، 192-194). پذيرفتنیترين وجه از نظر بافت تاريخی آن است که امام صادق (ع) به سبب پرهيز از درگير شدن در قيامهای عصر خود و بهخصوص در مقايسه با عبدالله بن حسن که رقيب حضرت در شاخۀ حسنـی از علويان ــ که بر ضدعباسيان قيام کرده بود و از سوی آنان «کذاب» خوانده شده بود ــ به«صادق» لقب گرفته باشد.گفتنی است افزون بر صادق، القاب ديگری نيز در منابع متقدم برای حضرت ذکر شده است که هيچ يک در طول تاريخ شهرتی نداشتهاند؛ از آن جمله است: عادل (مفيد، المقنعة، 473؛ طوسی، تهذيب ... ، 6 / 78)، صابر، فاضل، طاهر (ابن خشاب، 31؛ سبط ابن جوزی، 341؛ ابن طلحه، 284؛ قس: دلائل، 247)، قاهر، تام، کامل و منجی (خصيبی، 247).
امام صادق (ع) بدون اختلاف در مدينه زاده شد و در 83 ق، زمانی تولد يافت که هنوز پدربزرگش امام سجاد (ع) در قيد حيات بود (ابن ابی الثلج، 10-11؛ کلينی، 1 / 472). اين سال ولادت که در منابع متقدم اماميه ضبط شده (همانجاها) و از امام حسن عسکری (ع) نيز نقل شده (دلائل، 245)، بعدها در منابع مذهب شهرت يافته است (مفيد، همانجا، نیز الارشاد، 2 / 179؛ حسين بن عبدالوهاب، 76؛ طوسی، همانجا؛ علامۀ حلی، 2 / 123؛ صاحب جواهر، 6 / 115). در منابع اهل سنت، عموماً تولد او را در سال 80 ق دانستهاند (بخاری، محمد، التاريخ ... ، 2 / 198؛ ابن حبان، مشاهير ... ، 127؛ ابن منجويه، 1 / 121؛ مزی، 5 / 97)، تاريخی که به عنوان قول ضعيفتر در منابع شيعه هم نقل شده است (مثلاً ابـن خشـاب، 29؛ بـرای ضبـط 86 ق، نک : ابنشهر آشوب، مناقب، 3 / 399). برخی قراين، مانند گزارشی که در وقايع سال 145ق از زبان خود حضرت سن وی را 63 ضبط کرده (ابن اثير، 5 / 553-554)، تأييدی بر دقت ضبط در منابع اماميه است.در منابـع متقدم برجـای مانده ــ نه شيعـه و نه اهـل سنت ــ روز تولد حضرت به ثبت نيامده است. در واقع از سدۀ 6 ق / 13م است که تاريخ 17 ربيع الاول 83 ق / 20 مۀ 702 م به ثبت آمده است (طبرسی، فضل، اعلام ... ، 1 / 514؛ نیشابوری، 212؛ ابن شهرآشوب، همانجا؛ قس: مفيد، مسار ... ، 50، که فاقد آن است) و همين تاريخ در منابع متأخر شهرت يافته است (حسين بن عبدالصمد، 42؛ شهيد اول، الدروس ... ، 2 / 12؛ بحرانی، 17 / 436؛ صاحب جواهر، 20 / 88؛ قمی، عباس، 149). در منابع اقوال نادری مانند 8 رمضان (ابن خلکان، 1 / 327؛ شيروانی، 270) و آغاز رجب (مجلسی، 47 / 2، به نقل خطا از کفعمی) نيز ياد شده است.حضرت 12 ساله بود که پدر بزرگش از دنيا رفت و 31 ساله بود که پدرش را از دست داد و در 114ق / 732م امامت به وی منتقل شد. در منابع بر اين نکته تأکيد شده است که وصيت امام محمد باقر (ع) به وی، وصيتی آشکار و «جلی» بوده است (مفيد، الارشاد، 2 / 180-181؛ طبرسی، فضل، همان، 1 / 517-519). در عمل نيز امام صادق (ع) فرزند ارشد پدرش بود و نيز آن گونه که در خصوص فرزندان امام صادق (ع) ديده میشود، ميان فرزندان پدرش رقابتی برای جايگاه وصی ديده نمیشد.از نظر خصوصيات ظاهری گفته میشد که وی مردی با قد کوتاه، چهرهای سفيد، دارای موهای سياه و مجعد، بينی بلند، فرق از ميان و پوستی لطيف بود و بر گونهاش خالی سياه و بر تنش خالهايی چند داشت (ابن شهرآشوب، همان، 3 / 400؛ نيز نک : ابن صباغ، 2 / 912).از نظر خاندان پدری، حضرت به شاخۀ حسينی از علويان تعلق داشت. اينکه از امام حسين (ع) تنها يک فرزند برجای ماند، در مقايسه با تعدد فرزندان امام حسن(ع)، موجب شده بود تا سادات حسينی در زمان امام صادق (ع) از نظر شمار به صورت قابل ملاحظهای کم جمعيتتر از سادات حسنی باشند و همين امر گاه موجب تسلط طلبی حسنيان بر تمامیعلويان بود. اينکه در ميان فرزندان امام باقر (ع) نيز تنها نسل برجای مانده متعلق به امام صادق (ع) است (ابن عنبه، 195)، نيز در ميان سادات حسينی به حضرت موقعيتی ويژه بخشيده، و او را در شرايط اقليت جمعيتی قرار داده است. به تصريح منابع، وی در زمان خود نه تنها بزرگِ علويان، که شيخ بنی هاشم محسوب میشد (ذهبی، سير ... ، 6 / 255).از نظر خاندان مادری، میدانيم که مادر حضرت، ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر (ابن سعد، 5 / 187، 320؛ خليفه، الطبقات، 269؛ کلينی، همانجا؛ ابن حبان، الثقات، 6 / 132)، و جدۀ مادریاش اسماء بنت عبدالرحمان بن ابی بکر بود (ابن قتيبه، المعارف، 215؛ ابن منجويه، 1 / 120؛ کلينی، همانجا). بر همين اساس بود که حضرت میفرمود: ابوبکر دو بار در تولد من شرکت داشته است (ولدنی ابوبکر مرتين: اربلی، 2 / 374؛ ابن عنبه، همانجا؛ مزی، 5 / 75؛ ذهبی، همانجا). هم از اين رو بود که معروف بن خربوذ از حضرت با تعبير «ابن المکرمة» ياد میکرد (کشی، 2 / 472).اين نسب، از سويی نشان میدهد که خاندان امام سجاد (ع) با خاندان ابوبکر ــ و نه تنها شاخۀ محمد بن ابی بکر ــ ارتباط نزديک برقرار کرده، و امام صادق (ع) دو بار حاصل اين پيوند بوده است. منابع اماميه عملاً با اين تأکيد که مادر حضرت از «مؤمنات» و نيايَش ــ قاسم ــ از «ثقات» امام سجاد (ع) بوده است (کلينی، 1 / 472-473)، میکوشیدند تعلق آنان به انديشۀ اماميه را نشان دهند.نسبت خاندانی حضرت از يک سو و مقامات علمیو معنوی او از سوی دیگر موجب شده بود تا وی حتى از سوی آنان که به امامت آن حضرت باور نداشتند، به ديدۀ تعظيم نگريسته شود. در دانش، عالمان اهل سنت در منابع خود امام صادق (ع) را از سادات اهل بيت در فهم و دانش و فضل دانسته (ابن حبان، همان، 6 / 131)، و برترين و داناترين مردم به دين خدا شمردهاند (يعقوبی، 2 / 381). گفته میشد دانشوران که از حضرت دانش آموختند، هرگاه از او سخنی نقل میکردند، به تعبير «اخبرنا العالم» از وی ياد مینمودند، يعنی آن که عالم مطلق ما را خبر داد (همانجا).در عمل و سلوک، حضرت را در شمار برترين عابدان عصر خود (ابن حبان، مشاهير، 127) شمردهاند، تا آنجا که مالک بن انس، فقيه مدينه يادآور شده است هرگاه با امام (ظاهراً در خلوتش) ملاقات کرده، او را در يکی از 3 حالت ديده است: يا نماز میگزارده، يا در حالت صمت بوده، يا قرآن میخوانده است (قاضی عياض، 2 / 42؛ صالحی، 11 / 440). ستايش مشابهی از ليث ابن سعد، فقيه معاصر مصر نيز نقل شده است (نک : لالکایی، 171؛ ابن طلحه، 287). بر پايۀ روايات، منصور خليفۀ عباسی که هرگز گمان نمیرود از هواداران حضرت بوده باشد، به هنگام وفات حضرت، وی را «سرور، عالِم و بازماندۀ نيکان اهل بيت» خوانده، و او را مصداق آيۀ «ثُمَّ اَوْرَثْنا الْكِتابَ الَّذينَ اصْطَفَيْنا مِنْ عِبادِنا ... » (فاطر / 35 / 32) شمرده، يادآور شده است که حضرت از جمله برگزيدگان خداوند و از پيشی گيرندگان به خيرات بود (يعقوبی، 2 / 383).گفتنی است در منابع اهل سنت، گاه پس از ذکر نام حضرت تعبير «رضیالله عنه»، بهکار برده شده است (مقدسی، 1 / 117؛ ابن عبدربه، 2 / 303؛ گرديزی، 461؛ ابن کثير، تفسير ... ، 4 / 22) که از تعبيرات رايج در يادکرد از صحابه است.به اتفاق منابع، حضرت در طول زندگی خود در مدينه زيست (مثلاً طبری، «المنتخب ... »، 653؛ مفيد، المقنعة، 473) و تنها به قصد حج يا بنا به الزامات سياسی، سفرهايی کوتاه به مکه و عراق داشت (دربارۀ مکه، مثلاً کلينی، 1 / 72؛ برای عراق، مثلاً ابراهیم ثقفی، 2 / 850- 856). وی در مدينه که اصلیترين مرکز نشر سنت نبوی در آن عصر بود، مجلس پررونقی داشت که جدا ساختن پيروان مذاهب و فرق مختلف در آن به سختی امکانپذير بود. گسترۀ دانش حضرت از يک سو، و سعۀ صدر وی در تعامل با مذاهب گوناگون از سوی ديگر موجب شده بود تا طيف وسيعی از عالمان به عنوان طالب دانش جعفری به گرد آن حضرت درآيند. در فهرستی که ابوالعباس ابن عقدۀ همدانی (د 332ق / 944م) از شاگردان حضرت گرد آورده بود (طوسی، الفهرست، 28) و توسط هارون بن موسى تلعکبری تکميل شد، شاگردان پرشمار با تنوع مذهبی و جغرافيايی فراوان ديده میشوند. شاگردانی از خواص اماميه گرفته تا طيفهای متنوع عامه، از متکلم و فقيه گرفته تا مقری و محدث بر گرد حضرت ديده میشدند و از اقصى نقاط ماوراء النهر تا مغرب در شمار شاگردان او حضور داشتند. به نظر میرسد آنچه در بخش رجال امام صادق (ع) از کتاب الرجال شيخ طوسی در دسترس قرار گرفته، صورتی تکميل شده از فهرست ابن عقده ـ تلعکبری بوده است. به هر روی شيخ مفيد اشاره دارد که بر اساس آنچه اصحاب حديث احصا کردهاند، شمار شاگردان حضرت بالغ بر 4 هزار نفر بوده است ( الارشاد، 2 / 179).برخی از رجال مدينه که از حيث نسل، مهتر از حضرت بودند، همچون يزيد بن عبدالله بن هاد (د 139ق / 756م) و يحيى بن سعيد انصاری (د 144ق / 761م) از وی روايت کردند (ذهبی، سير، 6 / 257) و در شمار شاگردان و راويان او، در کنار نسل شاگردان، نام رجالی هم نسل حضرت نيز ديده میشود. در شمار راويان و شاگردان نامبُردار در منابع اهل سنت میتوان اينان را برشمرد: از مدينه مالک بن انس، ابوضمرۀ مدنی، حاتم بن اسماعيل حارثی، سليمان بن بلال تيمی، محمد بن اسحاق بن يسار، اسماعيل بن جعفر، سعيد بن سفيان اسلمی، عبدالعزيز بن عمران زهری، عبدالعزيز بن محمد دراوردی و عبدالله بن عمر عمری؛ از مکه ابن جريج، سفيان بن عيينه، عبدالله بن ميمون قداح و مسلم بن خالد زنجی؛ از کوفه ابوحنيفه، سفيان ثوری، شعبة بن حجاج، حفص بن غياث نخعی، حسن بن صالح بن حی، حسن بن عياش، ابان بن تغلب، معاوية بن عمار، زيد بن حسن انماطی و محمد بن ميمون زعفرانی؛ از بصره عبدالوهاب بن عبدالمجيد ثقفی، وهيب بن خالد باهلی، عثمان بن فرقد عطار، محمد بن ثابت بنانی، ابوعاصم ضحاک بن مخلد نبيل، روح بن قاسم عنبری و عبدالعزيز بن مختار دباغ؛ و از خراسان ابراهيم بن طهمان و زهير بن محمد تميمی (مسلم، الکنى ... ، 1 / 480؛ ابن ابی حاتم، 2 / 487؛ ابن حبان، الثقات، 6 / 131؛ ابن منجويه، 1 / 121؛ ابونعيم، 3 / 198-199؛ ذهبی، همانجا).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید